ترانه: لنگه کفش از حسین صفا (یکشنبه 84/11/16 ساعت 8:24 عصر) حسین صفا ::
یه لنگه کفش پیر و درب و داغون
افتاده بود یه گوشه ی خیابون
هیشکی اونو یه لحظه پاش نمی کرد
هیشکی یه لحظه هم نگاش نمی کرد
می گف که تنهایی و بی پناهی
یه روز به آخر برسه الهی
یه لنگه کفش پاره
بی کس و بی ستاره
افتاده زار و گریون
یه گوشه ی خیابون
شب بود و شب گردی بارون و باد
رد شدم و چشام به چشماش افتاد
دیدم که زخماش همه از غربته
مثل خودم خسته و بی طاقته
دیدم و گفتم که نباید نشست
طلسم تنهاییشو باید شکست
یه لنگه کفش پاره
بی کس و بی ستاره
افتاده زار و گریون
یه گوشه ی خیابون
رفتم و گفتم که چرا نشستی
تلف نکن عمرتو دستی دستی
درسته که از همه تنها تری
اسیر این دردای زجر آوری
کفشای غیرتو باید پا کنی
بگردی و لنگتو پیدا کنی
یه لنگه کفش پاره
بی کس و بی ستاره
افتاده درب و داغون
یه گوشه ی خیابون
vمطالب قبلی
vآهنگ وبلاگ