لحظههارو با تو بودندر نگاه تو شكفتنحس عشق رو در تو ديدنمثل روياي تو خوابهبا تو رفتنبا تو موندنمثل قصه تورو خوندنتا هميشه تورو خواستنمثل تشنگي آبهاگه چشمات من رو ميخواستتو نگاه تو ميمردماگه دستات مال من بودجون به دستات ميسپردماگه اسمم رو ميخونديديگه از ياد نميبردماگه با من تو ميمونديهمه دنيارو ميبردمبي تو اما سرسپردنبي تو و عشق تو بودنتو غبار جاده موندنبي تو خوب من محالهبي تو حتي زنده بوندنبي هدف نفس كشيدنتا ابد تورو نديدنواسه من رنج و عذابه